■■خلاصه ■■
شما زن جوانی هستید که داروخانه ای را که زمانی پدر مرحومتان داشت اداره می کنید. در راه بازگشت به خانه از جشنواره سالانه شهر، ناگهان روز به شب تبدیل می شود و طوفان شدیدی فوران می کند. همانطور که برای بستن مغازه عجله دارید، صدای تصادف شدید توجه شما را جلب می کند. مردی غرق در خون به سمت شما تلو تلو خورد.
شما سعی می کنید به او کمک کنید، اما زخم هایش شدید است. همانطور که شروع به ترس از بدترین می کنید، با ترس شاهد این هستید که جراحات او به خودی خود بهبود می یابند.
قبل از اینکه بتوانید آن را درک کنید، غریبه دیگری ظاهر می شود. او با شومی می گوید: «به نظر می رسد شما قدرت پدرتان را به ارث برده اید. اما لحظهای که او به سمت شما میآید، مرد مجروح میپرد و به او حمله میکند – سپس هر دو در یک رعد و برق ناپدید میشوند.
روز بعد، روی زمین بیدار می شوید. دنیا آرام است و اتفاقات دیروز مانند یک رویا است. اما سپس نامه ای را روی میز خود پیدا می کنید: "نامه پذیرش به کالج خانم کرامول برای مطالعات جادویی."
با وجود اضطراب، تصمیم به ثبت نام می گیرید. در آکادمی، سه مرد جوان خوش تیپ منتظر شما هستند که هر کدام دارای قدرت ها و شخصیت های منحصر به فردی هستند. با مطالعه جادو، روزهای شما پر از شگفتی می شود... اما چیزی تاریک در پشت صحنه در حال تکان است.
چه نیروی جادویی در درون شما نهفته است؟ آن مرد مرموز که بود؟
و چه کسی خواهد بود که بر قلب شما طلسم کند؟
■■شخصیت ها■■
کافکا - مرد جوانی آرام و مرموز که مجروح در مغازه شما ظاهر می شود. او از دیگران فاصله میگیرد و ترجیح میدهد به تنهایی عمل کند، اما مهربانیاش وقتی از شما محافظت میکند خود را نشان میدهد. استعداد و مهارت جادویی و دانش.
ژول - اعجوبه ای که از جادوی پیشرفته و حتی جادوی سیاه ممنوع استفاده می کند. او اغلب شما را به خاطر مبارزه شما با جادو اذیت می کند. او که به عنوان یک کودک مشکلدار شناخته میشود، شهر از او دوری میکند، اما به نظر میرسد برایش مهم نیست.
Cien - یک کلاس برتر جذاب که مورد تحسین همه قرار می گیرد. درخشان، مهربان و افتخار آکادمی. اگرچه همیشه شاد است، اما بی سر و صدا با فشار کوبنده انتظارات دیگران مبارزه می کند.
تاریخ بهروزرسانی
۷ مرداد ۱۴۰۴